کریم آقا
دوباره "آواز کنجشکها" دیدم . کریم آقای فیلم که زیر بار مال دنیا نفسش می برید یاد اون قسمتی افتادم که کریم تازه اخراج شده بود و شب با یک تخم شتر مرغ کل اهل محل را املت مهمان می کرد و بعد تر ها که به قول خودش ماهی 600 تومن گیرش می آمد حاضر نبود یکی از آن تخته پاره های دور ریختنی را ببخشد به کبری خانوم ، همسر پسر خاله عباس. بعد هم که آوار مال دنیا خراب شد روی سرش و چه میدانم سرش به سنگ خورد و برگشت سر همان شغل بدون بیمه و جیره و این حرفها.