رســــام Rasam ©

گروه سایبری

رســــام Rasam ©

گروه سایبری

کریم آقا

کریم آقا

دوباره "آواز کنجشکها"  دیدم . کریم آقای فیلم که زیر بار مال دنیا نفسش می برید یاد اون قسمتی افتادم که کریم تازه اخراج شده بود و شب با یک تخم شتر مرغ کل اهل محل را املت مهمان می کرد و بعد تر ها که به قول خودش ماهی 600 تومن گیرش می آمد حاضر نبود یکی از آن تخته پاره های دور ریختنی را ببخشد به کبری خانوم ، همسر پسر خاله عباس. بعد هم که آوار مال دنیا خراب شد روی سرش و چه میدانم سرش به سنگ خورد و برگشت سر همان شغل بدون بیمه و جیره و این حرفها.

اینکه استدلال کارگردان و نتیجه گیری هایش را قبول نداشتم حرف دیگری است اما راستش داشتم فکر می کردم به این فرضیه که هرچه داشته های آدمها بیشتر شود حالا ثروت باشد یا علم و دانش ٰ، خودخواه تر می شوند و زیادتر مَن مَن می کنند .  بعدش هم یاد خودم افتادم . یاد اینکه قبل تر ها شاید انسان تر بودم .
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد